و خدایی که در این نزدیکی ...
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : abolfazl

 پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....


با تو رازی دارم !..

اندکی پیشتر اَی ..

اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

... زیر چشمی به خدا می نگریست !..

محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .

نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..

یاد من باش ... که بس تنهایم !!.

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

به خدا گفت :

من به اندازه ی ....

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

به اندازه عرش ..نه ....نه

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

اَدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت !...

راهی ظلمت پر شور زمین ..

زیر لبهای خدا باز شنید ،...

نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : abolfazl

نمی فهمم

وقتی به نماز می ایستم

من ، تو را می خوانم… ؟!

یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!

فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . . .

.

.شنیدم این دعا از یاسمینی

بگفتا کاش یابم هم نشینی

 بگفتم تا بهاران صبر باید

که دورت لاله روید اربعینی

.

الهی

تو را میخوانم که بهترینها هستی

پس به بهترینهایم بهترینها را عطاکن . . .

.

عشق اول ، عشق پاک اولیاست

عشق اول ، داده ایی از رب ماست

عشق اول ، روح او به جسم ماست

عشق اول ، یک دم از عشق خداست . . .

.

..خدایا بفهمانم که بی تو چه می شوم ، اما نشانم نده

مهربانا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد . . .

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 23:30 :: نويسنده : abolfazl

اگر ذره بین نگاه قوی باشد

در تمام صفحه های ورق خورده ی زندگی اثر انگشت او دیده می شود ...

چه بچه گانه است که فکر می کنیم

همه اش را به تنهایی (!) رنگ کرده ایم ...

 

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : abolfazl

و عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ، بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ، بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ، بعد از چند سال به همسایه ای ... اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : abolfazl

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
مهم نیست چگونه، چطور و چند  / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
ببین که خاک چگونه به سجده افتاده  / چرا غرور و تفاخر بیا تا رکوع کنیم . . .

 

خدایا من حواسم به همه هست به جز تو
پس تو هم حق داری، حواست به همه باشه به جز من . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

الهی در شب قبرم بسوزان /  ولی محتاج نامردان مگردان
اعطا کن دست بخشش همتت را  / خجل از روی محتاجان مگردان . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش / ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش
هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت / ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : abolfazl

 از تصادف جان سالم بدر برده بود

و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد . . .

دو شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : abolfazl

 

 

 هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز

تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز

به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم

که می‌کشی تو ز عبد فراری خود ناز . . .

.

الله تویی و ز دلم آگاه تویی  / درمانده منم دلیل هرراه تویی

گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه  / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی . . .

.

.خداوندا

برای همسایه که نان مرا ربود، نان

برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی

برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش

و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .

.
من گرچه سیه روی و بدم یا الله

از درگه خود مکن ردم یا الله

گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟

گفتی که بیا من آمدم یا الله . . .

.

روزی روزگاری خدا ما را آفرید ، تا آدم باشیم

قصه ما به سر رسید . خدا به خواستش نرسید . . .

.

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها


Alternative content


.

تماس با ما
Online User